نکو نویس

بدک نیست

نکو نویس

بدک نیست

بودیم و کس قدر ندانست که بودیم

باشد که نباشیم و بدانند بودیم

<< ندارم حتی یه ستاره >>

توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره

چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره

واسه من تنهایی درده ، درد هیچ کس رو نداشتن
هر گل پژمرده ای رو تو کویر سینه کاشتن

دیگه باور کردم این رو که باید تنها بمونم

تا دم لحظه مردن شعر تنهایی بخونم

 

کجای ایـن جــنـگـل شــب پنهون می شی خورشیدکم

کجای ایـن جــنـگـل شــب
پنهون می شی خورشیدکم
پشـت کدوم ســد ســکـوت
پـر مـی کــشــی چــکـاوکم

چرا بـه من شک می کنی
مـن کـه مـنـــم بـرای تــو
لبـریـزم از عـشــق تــو و
سـرشــارم از هــوای تــو

دسـت کدوم غزل بـدم
نـبــض دل عـاشـقـمـو
پشت کدوم بهانه باز
پنهون کنم هق هقـمو

گـریه نمی کنم نـــرو
آه نمی کـشـم بشین
حرف نمی زنـم بمـون
بغض نمی کنم ببیـن

سفر نکن خورشیدکم
ترک نکن منو نرو
نبودنت مرگه منه
راهییه این سفر نشو
نزار که عشق من وتو
اینجا به آخر برسه
بری تو و مرگ منم
رفتن تو سر برسه

نـوازشــم کــن و بـبـیــن
عشق می ریزه از صدام
صدام کــن و ببـین که باز
غنچه می دن تـرانه هام
اگر چه من به چـشـم تو
کمـم قـدیمی ام گمـم
آتشـفشـان عـشـقـمـو
دریـــای پــر تـلاطــمــم