نکو نویس

بدک نیست

نکو نویس

بدک نیست

کلام اخر

گنه کردم گناهی پر ز لذت

زآغوشی که گرم وآتشین بود

گنه کردم میان بازوانی

که داغ وکینه جوی آهنین بود

درآن خلوتگه تاریک وخاموش

نگه کردم به چشم پرزرازش

دلم درسینه بی تابانه لرزید

زخواهش های چشم پرنیازش

درآن خلوتگه تاریک وخاموش

پریشان درکناراو نشستم

لبش برروی لبهایم هوس ریخت

زاندوه دل دیوانه رستم

فروخواندم به کوشش قصه عشق:

تورامی خواهم ای جانانه ی من

تورامی خواهم ای آغوش جانبخش

تورا ای عاشق دیوانه ی من

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد