گاهی اوقات آدم احساس میکند قسمتی از زوایای درونیاش مجهول مانده یعنی در قید یک کرشمهای گیر کرده، میفهمید که؟ البته نمیدانم نوشتن هم بتواند دردی دوا کند یا اصلاً زوایایی روشن کند...
شعر عنوان هم از رمضانی فرخانی است با منظور دیگری، اما در این وبلاگ منظورش را به نفع تغییر دادم!
بهروز شدن این وبلاگ از ثانیه تا روز و هفته و ماه و سال خواهدبود!
بسته به کرم او و حال ما!
کامنت هر مطلب را برای خودش بگذارید میخوانمشان!
یادم رفت بگویم؛ در این نوشتهها دنبال مخاطب خاصی نگردید!